سلام حسين جان
سفر بي خطر...
......چه ها كشيدي از اين سايه ها كه در شهرند
و با حيا و نجابت تمتمشان قهرند
هميشه خيل تماشاييان هر جايي
به اين خيال كه تو هم يكي از آنهايي
نگفته بودم از اين شهر بد بيا برويم
بيا به سمت يكي از ستاره ها برويم
تمام مردم اين شهر صورتك دارند
به آب و آيينه و آفتاب شك دارند
نگفته بودمت اينان تمام سنگينند
براي آينه ها خواب سنگ ميبينند ....
يا حق...