سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پسرک 176 سانتی متری - ابرک قله نشین
قالب های وبلاگ آمادهدایرکتوری وبلاگ های ایرانیانپارسی بلاگپرشین یاهو
[ و فرمود : ] هیچ بى‏نیازى چون خرد نیست ، و هیچ درویشى چون نادانى و هیچ میراثى چون فرهیخته بودن و هیچ پشتیبان چون مشورت نمودن . [نهج البلاغه]
نویسنده : عارف ( حسین امینی ):: 83/8/20:: 2:45 صبح

                           بنام خداوند دریاها

با این داستان چطورین ؟ زیادم بد نیست

پسرک 176 سانتی متری

در زمان های نه چندان دور , در کنار ساحل طلایی رنگ دریا , کلبه ای بود پر از صفا و صمیمیت , باغ میوه های چهار فصل , باغچه های زیبایی که با گلهای رنگارنگ نقاشی شده بود .

 در این کلبه پسرکی شلوغ و بازیگوش زندگی می کرد که دیوار صاف برایش راهی بود آسفالته ؛ هیچ کس از دست او آسایش نداشت . یا بالای دیوار بود , یا کنار دریا و اگر هم خیلی ساکت بود , روی کول مادرش آبشاری راه می انداخت به عظمت نیاگارا . پسرک قصه ما بسیار جان سخت تر از سربازهای پادگان ارتش بود ؛ غذا از گلویش پایین نمی رفت مگر با چاشنی سبزی خوش طعم و عطر و خوش قلقلکی بنام گزنه . گزنه تنها رفیقی بود که همیشه و در همه حال یار و یاور پسرک بود .

 

پسرک داستان , دریا را چنان دوست داشت که اگر 1000 دیوار صاف به او می دادند تا دریا را از او بگیرند , هرگز قبول نمی کرد . هر وقت که از او خبری نبود , یا کنار دریا بود یا در حال شکستن تخم مرغ ها با همدستی پسر عمه اش .

پسرک بعد از رفتن به مدرسه , باز هم نتوانست دست از دیوار بکشد ؛ ولی با این حال شاگرد اول کلاس و مدرسه بود .

تا اینکه بعد از چند سال از دهکده کوچکشان به شهری بزرگ رفتند . غم و غصه پسرک را فرا گرفت . این سفر چنان تاثیری روی او گذاشت که درس و حتی دیوار دیگر هیچ معنایی برای او نداشت .

سالها گذشت و او در حسرت بازگشت به رویای خود , با پدر و مادرش جدال می کرد . اما افسوس که نه هیچ کس به حرف او گوش و نه او را دلداری می داد .

تا اینکه پسرک داستان ما که اکنون جوانی 176 سانتی متری شده بود , در دوره پیش دانشگاهی مشغول درس خواندن بود و نمرات ناپلئونی او در خانواده , زبانزد خاص و عام فامیل . اواخر ترم اول دوستش به او خبر داد که : فردا آزمون کنکور است و دیو سیاه .

فردای آن روز . آزمون به خوبی و خوشی , مانند کلاس درس , شلوغ و پر از سر و صدا و تقلب و کتک کاری تمام شد و بعد از اعلام نتایج , نام دوست کوچک ما در روزنامه درج شد :

آقای ..................... کاردانی پرورش زنبور عسل . مرکز آموزشی ایثار اردبیل

پسرک 176 سانتی متری ما وارد دانشگاه , در شهری غریب , زبانی گنگ و مردمی نا آشنا شد . مرحله جدید زندگی او با گامی بلند و دشوار آغاز شد . همکلاسی های جدید , دوستان جدید و کلاسی متشکل از 8 دختر و 12 پسر .

روزهای اول برایش بسیار سخت و طاقت فرسا بود تا کم کم توانست خودش را با آن جو سازگار کند . ولی هنوز فکرش کنار دریایی بود که هر وقت پا به ساحلش می گذاشت , موجهایش بزرگ و بزرگتر می شد .

پسرک توانست در دانشگاه دوستان خوبی برای خودش پیدا کند . ولی ظاهر انسان ها با باطنشان تفاوتهای بسیاری دارد . پسرک 176 سانتی متری ما هم خوشبختانه قوه تشخیصش بخاطر خوردن کله ماهی های فسفر دار ! ! ! بد کار نمی کرد . درست که بعضی اوقات دیر می گرفت , ولی بالاخره می گرفت . پسرک تقریبا با همه افراد دانشگاه , چه پسر , چه دختر و چه کادر اداری و آموزشی جور شده بود ؛ ولی داستان نویس جوری داستان را نوشته بود که هیچ کس نمی خواست سر به تن پسرک باشد , ولی با این حال او همه را دوست داشت و همه بدی ها را گم کرد و خوبیها را داخل خورجین بزرگش می ریخت و هر شب آنها را می شمرد .

با اینکه پسرک تقریبا تمام امکانات رفاهی لازم را داشت , اما روز به روز درسش افت می کرد ؛ تا جایی که ترم 4 و به کمک سه تن از استادان دروس اخلاق اسلامی , زبان تخصصی و کامپیوتر , کلمه وزین و با ابهت مشروط توی کارنامه اش جا خوش کرد . دیگر نتوانست تحمل کند تا جایی که تا اواخر ترم 5 که ترم آخرش بود , به هزار و یک بهانه ثبت نام نکرد تا اینکه دست غیب آمد و پس گردنش را با مهربانی هر چه تمام تر نوازش کرد و گفت : " تو آدم بشو نیستی "  .

با همه این اوصاف او هنوز به فکر دریا و ساحل و موج و  تخم مرغها بود ؛ با این فرق که دل خیلی ها رو شکست و دلی بدست نیاورد .

حال هم پسرک قصه ما , همان پسرک هست با 176 سانتی متر قد .

 

 


موضوعات یادداشت



 
163556:کل بازدید
17:بازدید امروز
برای دیدن آرشیو مطالب به پائین صفحه مراجعه نمائید
حضور و غیاب

یــــاهـو

لوگوی خودم
پسرک 176 سانتی متری - ابرک قله نشین
جستجوی وبلاگ من
:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

لوگوی دوستان
































لینک دوستان

همسفر مهتاب (نرگس)
آقا مدیر
شایا
ارمیا
مذهب عشق
علیرضا قربانی
شب مهتابی (نازنین)
قصه ی گل و تگرگ
کوی وفا ( سکوت )
مامانی فریان (فروغ)
کلبه عشق ( تارا )
خودم ( قبلی )
وروجک
انجمن شاعران مرده (فرمهر)
سیاوش قمیشی (علیرضا)
سیاوش قمیشی (محمدرضا)
ذهن زیبا (ریحان)
دانلود آهنگ (هادی)
شهر بی شاعر (مارال خانوم)
جاودانگی (سیاوش)
پلیم (منصور)
بشنو این نی
گلد کوئست ایران (محمد)
غمزه (نازنین)
مترجم خیلی باحال
یه دوست دوست داشتنی (مریم)
تش باد (محمد)
مانیا خانومی
دخترک (الهام)
سایت فارسی مایکروسافت
یه دوست دوست داشتنی (مریم)
دریچه ای بسوی ملکوت ( سید محسن )
خوشا آندم که از دل مینویسم (رز)
احسان (دانلود20)
قلم ؛ توتم من است (محمد طه)
کلبه شقایق (نسترن)
دختر پاشنه کفش طلا (سیندرلا)
افق روشن (الهام)
لطفا نمیرید
یه آهنگ توپ از وبلاگ مارال خانوم
مسافر سیب ( امیر )
شبکه 8
کاوش ( علی )
یک قلب می تپد (فائزه)
غمهاتو با من بگو (سیاوش)
جسور (رسول)
نوحه سرای عاشقان (امیر)
کامپیوتر (احمد)
خاکسترینه
گروه پرواز
هنرستان دخترانه خوارزمی نوین
آشنا/غریبه/بیا (ملیحه)
نشریه بینات (اسماعیل فربسی)
خبر - خبر (حسن علی)
افسانه شب (پیمان)
روزگارم بر خلاف آرزوهایم گذشت (شادی)
ققنوس

اشتراک
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بایگانی
ابرک قله نشین
پسرک 176 سانتی متری
صدا
مواد لازم برای ضایع شدن
مراسم شب یلدا
بهشت و جهنم
کریسمس
جایزه
سفرنامه 2
دل نامه
!!!
باران می بارد امشب
فریدون مشیری
باران
بهار یا پائیز . چه فرق می کند ؟ اول فروردین ...
پاییز 1384
تابستان 1384
بهار 1384
زمستان 1383
پاییز 1383
طراح قالب : خودم